با اینکه ‏سخنرانان بزرگ و بین‌المللی موفقیت امروزه‏ سخن از قوانین‏ جهانی موفقیت به میان می‌آورند و اصول‏ دستیابی به موفقیت از رهگذر هماهنگی با‏ کاینات‏ را پیش می‌کشند و نام قوانین جذب، کارما و … را بر می‌شمارند،‏ اما ‏مولانا‏ هشتصد سال‏ پیش با هوشیاری و آگاهی‏، این قوانین را با زیبایی و لطافت زبان فارسی درآمیخته و آنها را در کمال دقت‏ و با جزییات تمام شناسایی‏ نموده و به شکلی عملی‏ و کاربردی‏ معرفی نموده ‏است به طوری که شاید بتوان گفت سراسر مثنوی معنوی حاوی قوانین ریز و درشت جهان شمول است که هر کسی بسته به موقعیت خود می‌تواند از آنها بهره بگیرد.

در دیباچه ‏دفتر‏ دوم مثنوی، مولانا قانونی مهم و کاربردی‏ از قوانین موفقیت در زندگی را بیان می‏کند که امروزه‏ به ویژه‏ بعد از طرح‏ «قانون‏ جذب» و پخش فیلم راز، بسیار شهرت یافته است. اما آنچه مولانا‏ با سحر کلام خود با این قانون کرده است روایتی‏ است زیبا‏ و منحصر به فرد که از این قانون ارایه می‌دهد.

 

 او زیباست و زیبایی‌ها را دوست دارد

 

مولانا این بار بی‏هیچ داستان و مقدمه‏ای می‌رود سراغ قانون نهایی و قاعده کلی را بیان می‌دارد، اما در ابتدا دو مثال می‌زند تا ذهن مخاطب خود را برای پذیرش این قانون آماده کند. نخست با اشاره به فراز معروفی می‌گوید: «خدا زیباست و از همین رو زیبایی را دوست دارد» مولانا معتقد است این یک نمود از قانونی است که قصد معرفی‌اش را دارد: که زیبایی زیبایی را جذب می‌کند و نیز یک جوان نو رسیده را مثال می‌زند که هرگز یک زن پیر و شکسته را به همسری بر نمی‌گزیند (بلکه جوانی همانند خود را می طلبد).

 

او جمیل است و محب للجمال      کی جوان نو گزیند پیر زال

خوب، خوبی را کند جذب این بدان    طیبات لطبین بر وی بخوان

 

در بیت دوم مولانا با اشاره به آیه ۲۶ سوره نور بیان می‌دارد که «خوب، خوب را جذب می‌کند» لذا می‌توان نتیجه گرفت که بد نیز بد را جذب خواهد کرد و بر این اساس می‌توان به این نتیجه عملی دست یافت که: «اگر می‌خواهی پدیده‌ای نیک و زیبا وارد زندگی‌ات شود، باید گفتار و پندار و کردارت را نیک گردانی» به عبارت دیگر خودت باید نیک شوی تا نیکی را جذب کنی.

قانون جذب

 

در جهان  هر چیز چیزی جذب  کرد    گرم گرمی را کشید و سرد، سرد

قسم باطل، باطلان را می‌کشند         باقیان از باقیان هم سرخوشند

ناریان مر ناریان را جاذب‌اند          نوریان مر نوریان را طالب‌اند

 

قانون جذب یکی از قوانین جهان شمول بوده و استثنایی ندارد – البته بنا به اندیشه مولانا  هرگاه خداوند اراده کند همه قوانین جهان استثنا می‌پذیرند همانگونه که آتش به فرمان خدا ابراهیم را نمی‌سوزاند و چاقو به اراده حق اسماعیل را سر نمی‌برد – اما غیر از اراده  و خواست خدا تمام قوانین طبیعی جهان همیشه و همه جا لازم الاجرایند. مولانا با نظر به همین امر مثال‌های گوناگونی در مورد جهان شمول بودن این قانون می‌آورد، می‌گوید گرم، گرمی را می‌کشد و سرد سردی را، از همین روست که پدیده‌های گرم همیشه  توامان رخ می‌دهند و اتفاقات سرد نیز توامان. به عقیده مولانا اندیشه و فکر هم همین گونه است که اگر فکر باطل در سر پروانید، اتفاقات باطل به سوی شما جذب خواهد شد و اگر اندیشه‌های حق پرورانید، در حق و حقیت به روی شما گشوده می‌شود.

 

هم سنخ تو خداست

 

مولانا با این مثال‌ها دو هدف عمده را دنبال می‌کند، نخست مفهوم کلی قانون را بیان می‌کند که برای جذب هر پدیده‌ای، اندیشه آن پدیده را در سر بپروران و برای دفع هر چیز اندیشه آنرا از ذهنت دور کن و دوم با نگاه عرفانی خود به همه پدیده‌ها می‌گوید  چون ذات وجودی تو خدایی و الهی است، تو خود نیز باید جذب هم سنخ خودت یعنی  عالم بالا شوی. برای تفهیم این مفهوم در ابیات آتی مثال می‌زند و می‌گوید چون جنس  چشم از ماده‌ای شفاف و همانند نور است با بستن چشم از نور محیط، آدمی دچار تاسه می‌گردد(تاسه یعنی اندوه و پریشانی) دلیل این امر این است که چشم را از‏ هم جنس خویش دور ساختی. دوباره با باز کردن چشم، غم و دلگیری نیز از بین می‏‌رود چون همجنس به همجنس رسید. اما اگر هنوز‏ هم (علیرغم باز کردن چشم) افسرده‏ و غمگینی‏، علتش‏ آن است که تو خود را‏ از هم جنس اصلی خویش که همان خدای عزوجل است‏ جدا ساخته‌ای و در واقع این غم از آن روست که چشم دلت بسته است.

 

چشم چون بستی، تو را تاسه گرفت    نور چشم  از نور روزن کی گرفت

مصرع دوم یعنی با بودن نور محیط آدمی دلگیر و غمگین نمی‌شود.

چشم باز، ار تاسه گیرد مر تو را       دان که چشم دل ببستی، برگشا

کن تقاضای دو چشم دل شناس      کو همی جوید ضیای بی‌قیاس

یعنی آرزو کن تا دو چشم با بصیرت و صاحبدل داشته باشی که همیشه طالب نور بی‌مثال باشند.

پس فراق آن دو نور پایدار         تاسه می‌آرد، مر آن را یاد دار

 

برای صعود باید بال داشت

 

حال مولانا به نکته مهمی اشاره کرده و می‌گوید اگر می‌خواهی جذب عالم بالا شوی باید خود را لایق طبقه بالا کنی. واقعیت این است که مراتب والای حیات در همه مراحل زندگی طالب، بلکه مشتق انسان‌هاست، اما این انسان است که باید خود را وارسی کند که آیا لایق جذب شدن است یا بدپیکر و نا زیباست. حافظ می‌فرماید:

سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد؟  ما به او محتاج  بودیم او به ما مشتاق بود

با این ‏حال که ‏حضرت‏ دوست مشتاق‏ عاشقان‏ است اما هر عاشقی لیاقت نیل به‏ مقصود را ندارد‏. آری باید‏ خود‏شناسی‏‏ کرد، باید خود را سنجید، باید همه ابعاد وجودمان‏ را وارسی کنیم، باید‏ در تک‏تک‏ رفتارها و اندیشه‏های‏ خود دقیق‏ شویم و ببینیم آیا سراسر وجودمان از گفتار و پندار جمله خوبی است یا …

‏ در دانش ان.ال.پی یکی از مباحث مهم در عرصه موفقیت مدل MBO یا مدیریت  براساس اهداف می‌باشد. در این روش ۴ مرحله را مشخص می‌کنند:

 

۱- تعیین هدف

۲- تلاش در راستای هدف

۳- مقایسه نتیجه حاصل از تلاش مرحله ۲ با هدف تعیین شده در مرحله ۱

۴- تغییر روش برای رسیدن به نتایج نزدیکتر به هدف

 

به عبارت ساده‏تر‏ این روش می‏گوید، پس از تعیین هدف و تسریع‏ تلاش برای‏ رسیدن به آن باید به طور دایم‏ افکار‏، اعمال و احساسات‏ خود را بررسی‏ و با هدف مطلوب مقایسه کرد، که آیا‏ این تلاش، ما را به آن هدف می‏رساند یا نه! اگر نه باید روش و میزان تلاش را تغییر داد به هدف نزدیکتر شد.

 

مولانا نیز به این امر با تأکید بر مرحله ۳ و ۴  اشاره کرده و می‌گوید برای نیل به هدف  باید دایما حالت موجودتان را با حالت مطلوبتان مقایسه کنبد و درصدد اصلاح خود برآیید.

 

کی ببینم روی خود را ای عجب       تا چه رنگم؟ همچو روزم یا چو شب؟

نقش جان خویش می‌جستم بسی       هیچ می‌ننمود نقشم از کسی

گفتم آخر آینه از بهر چیست؟           تا بداند هر کس کو چیست و کیست؟

آینه آهن برای پوست‌هاست        آینه سیمای ‏جان سنگی بهاست

 

در قدیم آیینه را از ورق‌های آهنی صیقل داده شده تهیه می‌کردند، مولانا می‌گوید آیینه آهنی برای مشاهده گوشت و پوست و سایر ظواهر است و برای مشاهده سیمای جان باید از آیینه‌ای گران بها(سنگی بها) بهره گرفت.

 

آینه جان نیست‏ الا روی یار         روی آن یاری که باشد ز آن دیار

 

مولانا در کلام سحرانگیز‏ خود مدل MBO را با روش مدل‌سازی‏ می‏آمیزد و اینگونه  بیان می‏دارد که‏ برای نیل به این خواسته(یعنی مشاهده سیمای جان)‏ باید مدلی‏ و نمادی از خواسته را مدنظر داشت و به شکل ‏مداوم خود را با آن مقایسه‏ کرده و در شبیه شدن‏ به آن کوشش کرد. ‏مولانا از مدل به آینه تعبیر کرده و می‏گوید ‏خود را در آنچه‏ هدف مطلوب خویش است تماشا کن و عیب و ایراد خویش را  کشف و اصلاح کن.

این آینه‏ در کلام ‏مولانا که انسان‏ عارف و وارسته‏ از جهان مادیات است حضرت حق تعالی‏ می‌باشد‏ اما از این قاعده می‏توان در امور مادی‏ نیز به این نحوه استفاده کرد که در هر عرصه‏ای که می‏خواهیم به یک موقعیت برجسته برسیم باید هر مدلی از انسان موفق ‏در همان زمینه‏ داسته باشیم‏ و اعمال، رفتار‏ و افکارمان را با آن مدل بررسی و اصلاح کنیم.

مولانا‏‏ در افقی بالاتر‏ همه اهداف‏ مادی و معنوی‏ را در ‏خداوند مجتمع دیده و جمال حضرت‏ دوست را آینه خویش‏ می‏گیرد‏ و معتقد است از اهداف‏ کوچک مادی‏ کاری ساخته نیست.

 

گفتم ای دل آینه کلی بجو          رو به دریا، کار بر ناید به جو

 

 

به طور خلاصه‏ می‏توان گفت مولانا‏ مدعی است برای رسیدن به هر چیزی باید‏ شبیه آن اندیشید و شبیه آن رفتار ‏کرد و اگر هدف والایی برگزیدید باید خود را مهیای رسیدن به آن هدف‏ کنید و راه آن این است ‏که دایما خود را با هدف مطلوبتان مقایسه کرده و کم و کاستی‌هایتان را برطرف نمایید. اما از نگاه مولانا تنها هدف والا رسیدن به حقیقت مطلق و خداوند رحیم و رحمان است و انسان باید کوشش خود را معطوف به این هدف کند؛ همان طور که در دیوان غزلیات شمس می‌فرماید:

 

باید که جمله جان شوی‏ تا لایق‏جانان شوی   گر سوی مستان می‏روی‏ مستانه شو مستانه شو

اندیشه‌ات جایی رود وانـگه ترا آنجا کشد  ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو